تأثیر اسمیت در داخل کارخانه محدود به تجربه شخصی‌اش نبود. لتیس سیمز که او نیز در مورد دوران خود در اسپرووز پوینت مصاحبه شده بود، از میراث اسمیت به عنوان یک رهبر و مدافع حقوق سیاه‌پوستان و زنان صحبت کرد.

به گزارش فولاد نیوز، کارخانه فولاد اسپرووز پوینت، که روزگاری بزرگ‌ترین کارخانه فولاد جهان بود، یکی از ارکان مهم تاریخ بالتیمور به شمار می‌آید که بیش از 100 سال از 1887 تا تعطیلی نهایی آن در 2012، بر اتحادیه‌های کارگری، مسکن و دینامیک‌های فرهنگی این شهر تأثیر گذاشت.

در یک پست وبلاگ در کتابخانه کنگره، نویسنده استیون وینیک اهمیت کارخانه فولاد اسپرووز پوینت را در توسعه بالتیمور به عنوان یک شهر صنعتی و چگونگی سقوط آن به عنوان یک نقطه عطف در فرصت‌های شغلی و توسعه اقتصادی در این شهر خلاصه کرد: «این کارخانه توسط شرکت فولاد پنسیلوانیا در سال 1887 تأسیس شد و در سال 1916 تحت تصرف فولاد بثلهِم درآمد. اسپرووز پوینت به بزرگ‌ترین مرکز تولید فولاد در جهان تبدیل شد، شامل تیرهای فولادی پل گلدن گیت، پل جورج واشنگتن و پل خلیج و همچنین فولاد برای ساخت کشتی در دوران جنگ جهانی. این کارخانه در اوج خود در نیمه قرن بیستم بیش از 30,000 کارمند داشت، اما در دهه‌های بعدی کاهش تدریجی را تجربه کرد.»

در طول سال‌های فعالیت، این کارخانه میزبان تحولات فرهنگی مهمی بود. مهاجران سیاه‌پوست و لاتین از کارائیب، مهاجران یهودی از اروپا و مهاجران آذری از ایالات آپالاشی، در کنار ساکنان بومی بالتیمور با پیشینه‌های مختلف، به ایجاد محیطی پرجنب‌وجوش و متنوع در طول قرن بیستم کمک کردند. شهروندان بالتیمور موتور حرکتی برای جنبش حقوق مدنی، جنبش حقوق زنان و جنبش‌های پیوسته حقوق کارگران در داخل کارخانه‌ها بودند که بر دینامیک‌های محل کار در سراسر کشور تأثیر گذاشت.

لورتا هاستون اسمیت، یکی از ساکنان بومی بالتیمور، تجربه خود را از کار در کارخانه از سال 1974 به اشتراک گذاشت. در زمان حضور او در کارخانه، نقش پایه‌ای در اتحادیه زنان داشت. او تجربیات خود را به عنوان یک اپراتور کرین در مصاحبه‌ای با دانشجویان دانشگاه مریلند در پروژه‌ای درباره تأثیر کارخانه بر کارگران فردی در جامعه بالتیمور بیان کرد: «من مسئول اتحادیه شدم. من رئیس‌جمهور زنان فولاد بودم. تبعیض علیه زنان وجود داشت و بسیاری از اوقات احساس می‌کردم که علیه من تبعیض می‌شود و من در مورد آن ساکت نمی‌ماندم. این باعث شد که بارها و بارها دچار دردسر شوم چون می‌خواستم کاری انجام شود و مسائل مربوط به خودم و بسیاری از زنان دیگر را مطرح می‌کردم. خیلی سخت بود. در مورد نژادپرستی صحبت می‌کردیم. در حمام با اشک‌ها یکدیگر را حمایت می‌کردیم تا قوی بمانیم، مشکلات زیادی وجود داشت اما ما آنها را حل می‌کردیم.»

تأثیر اسمیت در داخل کارخانه محدود به تجربه شخصی‌اش نبود. لتیس سیمز که او نیز در مورد دوران خود در اسپرووز پوینت مصاحبه شده بود، از میراث اسمیت به عنوان یک رهبر و مدافع حقوق سیاه‌پوستان و زنان صحبت کرد.: «لورتا یک افسانه در نوع خود بود. لورتا چیزهایی می‌گفت که من هیچ‌گاه جرأت انجام آن را نداشتم. مثل رزا پارک، باید برای چیزی بایستی و او آن شخص قوی بود که برای ما ایستاد تا ورود ما راحت‌تر شود زیرا همه‌چیز برای من از قبل هموار شده بود.»

با این حال، تاریخ این کارخانه همچنین با واقعیت‌های سخت دینامیک‌های نژادی در آمریکا تعریف می‌شود. در مقاله تحقیقی خود به نام «در سایه اسپرووز پوینت: نیروی کار نژادمحور در طبقات کارگری سفید و سیاه»، اندرو جی. چرلین، محقق مهمان دانشگاه جان هاپکینز، پیچیدگی‌های تقسیم نژادی در دانداک، جایی که کارخانه در آن قرار داشت، را بررسی کرد: «تا دهه 1970، قوانین کار در این کارخانه به نفع کارگران سفیدپوست نسبت به کارگران سیاه‌پوست بود. بیشتر کارگران سیاه‌پوست ابتدا برای مشاغل در واحدهای کمتر مطلوب کارخانه استخدام شدند. قوانین کار مقرر می‌کرد که هر کارگری که به واحد دیگری منتقل شود، تمامی ارشدیت خود را از دست می‌دهد، به این معنی که او بدترین شیفت‌ها، سخت‌ترین و ناخوشایندترین کارها و کمترین تعطیلات را دریافت خواهد کرد. اگرچه کارگران سیاه‌پوست به‌طور نظری می‌توانستند به واحدهای بهتر منتقل شوند، اما تمام مزایای شغلی که از طریق ارشدیت کسب کرده بودند را از دست می‌دادند و همچنین با خصومت کارگران سفید در واحدهای جدید خود روبه‌رو می‌شدند.»

سپس تغییراتی رخ داد: «در سال 1974، فولاد بثلهِم و اتحادیه کارگران فولاد با دولت ایالات متحده وارد توافقی شدند که در آن کمیسیون فرصت‌های شغلی برابر به خاطر اقدامات تبعیض‌آمیز اقامه دعوا کرده بود. این حکم، که به نام ‘حکم توافقی’ شناخته می‌شد، قوانین تبعیض‌آمیز مربوط به انتقال کارگران را پایان داد و موقعیت‌های جدیدی را برای کارگران سیاه‌پوست باز کرد.»

با این حال، این پایان تبعیض نژادی در کارخانه و جامعه نبود، طبق گفته‌های چرلین. او گزارش می‌دهد که تا زمانی که اسپرووز پوینت در سال 2012 درهای خود را بست، دانداک به طور کامل تغییر کرده بود: «ده درصد از واحدهای مسکونی خالی بودند، در حالی که در سال 1960 این میزان 3 درصد بود. درآمد متوسط خانوار به مبلغ 72,798 دلار طبق سرشماری 2013-2017 بسیار کمتر از میانگین ملی 95,031 دلار بود. دانداک دیگر شلوغ نبود، دیگر سفیدپوست نبود، دیگر از طریق مشاغل کارخانه‌ای پشتیبانی نمی‌شد و دیگر به اندازه دوران طلایی اسپرووز پوینت، رفاه نداشت»

تا سال 2012، دانداک به جامعه‌ای با توان اقتصادی کمتری تبدیل شده بود. با این حال، اسپرووز پوینت همچنان به عنوان یک نهاد تعیین‌کننده برای جامعه بالتیمور باقی مانده است؛ نمادی از صنعت‌گرایی آمریکایی و نابرابری‌هایی که آن را شکل داده‌اند، کارخانه‌ای که زندگی ده‌ها هزار بالتیموری را تعریف کرد.

دیدگاهتان را بنویسید